Page images
PDF
EPUB

W

[ocr errors]

باب نوزدهم

*

و چون عیسی این مکالمه را با نجام رسانید چنان واقع کشت که از سرحد جلیل رحلت نمود و کنار یهود یه آنطرف اردن آمد که جماعت بسیاری در قفای وی افتادند و آنها را در آنمکان شفا بخشید * و فریسیان بر سبیل امتحان نزد وی آمده و برا گفتند که ۴ آیا انسانرا جایز است که زن خود را بهر جهتی طلاق دهد ایشانرا جواب داده گفت مگر مطالعه نموده اید که آنکس که آنها را در ه ابتدا آفریده بود زن و مرد خلقت نمود و گفت که انسان بدین جهت پدر و ماد را ترک نموده بجفت خود خواهد پیوست و هر رو یک جسد خواهند بود پس ایشان فيما بعد رو نیستند بلکه یک جسمند پس آنچه آنچه را خدا پیوند فرموده است هیچ کس آنرا متفرق نساز و گفتند پس چونست که موسی بدادن طلاق نامه و بیرون ه کردن وی فرمان داد ایشانرا گفت که بجهت سنگدلی شما شما را باطلاق زنان اجازت بخشید لیکن از ابتدای آفرینش چنین نبود و من شما را میگویم که هر کس که زن خود را جز بعلت زنا طلاق دهد و دیگری را نکاح نماید زنا نموده است و هر کس که ۱۰ آن مطلقه را نکاح نماید نیز زنا نموده است * پس شاکردان او ویرا گفتند که هرگاه مخترمه مرد با زن چنین است پس بهتر ۱۱ است که نکاح نکنند و آنها را فرمود که تمامی خلق این مقدمه را فرا نمی توانند گرفت جز آنان که بایشان عطا شده است * زیرا که خصی چند هستند که از شکم ما در چنان تولد شده اند و خصی چند ما هستند که بدست دیگران خصی شده اند و خصی چند هستند که

۹

موسی

*

*

*

10

14

*

خود را بجهت ملکوت آسمان خصی نموده اند په هر کس که قابلیت آنرا وارد آنرا قبول نماید آنگاه چند طفل را بنزو وی آوردند تا آنکه وستهای خود را بر آنها گذاشته دعا فرماید و شاگردان وی آنها را نهیب نمودند " لیکن عیسی فرمود که اطفال صغیر را اجازت و هید و از آمدان بنترو من منع نمائید را دارد که ملکوت آسمان از این چنین ما است پس دستهای خود را بر آنها گذاشته و از آنمکان روان گردید که ناگاه شخصی آمده و برا گفت که ای استاز ۱۷ نیکو من چه فعل نیکو را بعمل آرم تا زنده کی جاوید را بایم گفت از چه رو مرا خوب گفتی و حال آنکه هیچ کس خوب نیست جبر یکی و آن خداست وابر اراده آن داری که داخل حیات کردی فرایض را نگاه وار گفت کدام فرایض عیسی گفت همین که ا قتل مکن و رنا مکن ورزوی مکن و شهادت زور مکوی پدر و مادر خود را محترم دار و آشنای خود را چون خود دوست داره پس آن جوان و یا گفت که جمیع این گفتها را از ابتدای جوانی خود محفوظ داشته ام در چه چیز حال ناقص میباشم عیسی و یرا ویرا کفت که اگر قصد آن داری که کامل کردی برو واشیای خود را فروخته بفقرا تسلیم نما که در آسمان کنجی خواهی یافت پس آمده مرا متابعت نما و چون آن جوان این کلمات را شنیده اندوهگین کشته روان شاکردان

۱۸

19

۲۱

[ocr errors]

*

*

۲۳ کردید زانرو که املاک بسیار داشت * پس عیسی خویش را فرمود که هر آینه بشما میگویم که شخص دولتمند در نهایت ۲۴ دشواری داخل ملکوت آسمان خواهد کشت * و نیز شما را میکردیم که شتر را در سوراخ سوزن داخل شدن اسهال است از داخل

۲۵

عیسی

شدن دولتمند در ملکوت خدا در ملکوت خدا * چون شاگردان این مقدمه را شنیده بی نهایت متحیر کشته گفتند پس کیست که نجات ۲۶ خواهد یافت * و عیسی بآنها توجه فرمروه ایشانرا گفت این مقدمه ۲۷ نزد انسان محالست لیکن نزد خدا همه چیز ممکن است * آنگاه پطرس و برا جواب داده گفت اینک ما جمیع چیزها را ترک ۲۸ نموده تو را متابعت مینمائیم پس اجر ما چه خواهد بود که بایشان فرمود بدرستی که بشما میگویم شما که مرا متابعت نمودید تولد نو اندر آنزمان که فرزند انسان بر کرسی جلال خور نشیند شما نیز بر دوازده تخت جلوس خواهید نمود و حکم رانی بر روازوه ۲۹ فرقه اسرائیل خواهید نمور " و هر کس که خانها یا برادران یا خواهران با پدر یا مادر با زن با فرزندان با زمینها را بجهت اسم من را کرده است صد مانند آن را خواهد یافت ووارث ۳۰ حیات ابدی خواهد گردید * لیکن بسا مقدمی که مؤخر خواهد کشت و موختری که مقدم خواهد گردید

باب بیستم

*

از انرو که ملکوت آسمان صاحبخانه را ماند که بامدادان بجهت ۲ گرفتن عمله از برای تاکستان خود روان گردیده بود پس با عمله هر روز بدیناری قرار داد نموده ایشانرا بتاکستان روانه نمور * ودر ساعت ستیم بیرون رفته اشخاص دیگر را بیکار در بازار ۴ ایستاده دید ایشانرا گفت که شما نیز بتاکستان بروید که آنچه باید ه بشما خواهم داد ایشان بانجا رفتند و نیز در ساعت ششم و نهم بیرون رفته بهمان وضع بعمل آورد و نزدیک بساعت یازدهم *

*

*

*

*

*

نیز بیرون رفته بعضی دیگر را بیکار ایستاده دید ایشانرا گفت بچه سبب تمام روز و رینجا بیکار ایستاده اید آنها گفتند زانرو که کسی ما را نگرفته است ایشانرا گفت که شما نیز بسوی تاکستان بروید ه که حق خود را خواهید یافت . و چون شام کشت صاحب تاکستان وکیل خود را فرمود که در دورانرا طلب نما و از آخریها و گرفته تا با ولیها اجرت آنها را بآنها تفویض نما * و چون آن یازده ۱۰ ساعتیها آمدند هر نفری و بناری یافتند پس آن اولیان حاضر کشته کمان نمودند که زیادتر خواهند یافت که ایشان نیز هر نفری ۱۳ دیناری یافتند پس آنرا گرفته با صاحب خانه کله نموده گفتند * که تو این پسینیان را که یکساعت با ما کار کرده اند با ما که متحمل ۱۳ صعوبت و حرارت روز گردیده ایم قرین نموده و او بیکی از آنها جوات داده گفت عزیز من من هیچ ظلیمی بر تو نموده ام آیا که ۱ تو بدیناری از من راضی نکشتی" پس حق خود را گرفته روانه شو ١٥ که من این متاخر را چون اجرت تو خواهم داد " آیا جایز نیست مرا که آنچه خواهم با مال خویش بعمل آرم و یا آنکه نیکی من موجب ۱۶ بدی چشم تو شده است و هم بر این قیاس پسینیان پیشینیان و اولیان آخریان خواهند بود زیرا که خوانده شده کان بسیارند و بر ۱۷ گزیده کان کم در اثنای رفتن عیسی باورشلیم دوازده شاکر و خود را ۱۸ خفیه در راه طلب نموده فرمود که اینک باورشلیم میرویم و فرزند انسان بروسای کهنه و نویسنده کان تسلیم گروه خواهد شد و ایشان حکم بقتل وی خواهند نمود * و بجهت استهزا وضرب وصلب ۲۰ بقبائلش خواهند سپرو و در روز ستم خواهد برخاست . آنگاه مادر

۱۴

10

19

*

و

*

۲۱

۲۵

اولاد زیدی با فرزندان خویش او را سجده نموده استدعاکنان نزو ویرا گفت که چه میخواهی گفت مقرر فرما که این دو

دی آ

وی

فرزند من در ملکوت تو یکی بر یمین و یکی بر یسارت بنشینند ۲۲ * پس عیسی جواب داده فرمود که نمیدانید که چه چیز را سوال مینمائید آیا که بر آشامیدن قدمی که من از آن خواهم آشامید و یافتن آن غسلی را که من خواهم یافت قادر میباشید گفتند بلی بیاد ۲۳ می توانیم * ایشانرا فرمود که البته از قدح من خواهید آشامید و آن غسلی را که من می یابم خواهید یافت لیکن نشستن بروست راست و چپ من زان من نیست که بدهم جز آنانی را که از ۲۲ پدر من معین شده اند * چون آن وه نفر دیگر این سخن را شنیده بر آن دو بر اور خشم گرفتند پس عیسی آنها را پیش خوانده فرمود که مطلع هستید که امراء قبایل بر آنها خداوندی مینمایید و بزرگان بر آنها سروری مینمایند لیکن در میان شما چنین نخواهد بلکه هر که خواهش این دارد که در میان شما بزرگ کردد خاوه ۲۷ شما گردد و هر کس که اراده آن دارد که در میان شما مقدم باشد ۲۸ ملازم شما باشد چنانچه فرزند انسان برای مخدومی نیامده است بلکہ بجهت خادمی و از بهر آنکه جان خویش را فرامی خلق بسیاری ۲۹ نماید و چون از انجا بیرون میرفتند گروه بسیاری در قفای وی * روان شدند که اینک دو مرد کور که برکنار راه نشسته بودند چون شنیدند که عیسی در گذار است فریاد کنان گفتند خدا وندا فرزند ۳۱ و او را بر ما ترقیم فرما * آن گروه آنها را نهیب نمودند تا خاموش کردند لیکن آنها بیشتر فریاد کرده گفتند عیسی ابن واو را برما ترقم فرما

۲۶

۳۰

بوو

*

« PreviousContinue »