Page images
PDF
EPUB

وی آمده گفتند مولانا آیا که تخم نیکو در مزرعه خویش نکشتی این

۲۸ کا ملک را از کجا بهم رسانیده کن بهم رسانید. گفت که خصمی این عمل را نموده

[ocr errors]

۳۳

*

است ملازمان و برا گفتند که پس آیا می خواهی که رفته آنرا بر گفت نی مبادا که چون خواهید که کندم و یوانه را جمع نمائید چینیم ۳۰ کندم را نیز با وی بر کنید. بلکه هر دو را بگذارید که تا وقت حصار نمو نمایند و هنگام حصاد و رونده کانرا خواهم گفت که اول کا کلک را جمع نمائید و بجهت سوخت وستها ندید و کندم را در انبار من جمع ۳۱ نمائید و باز مثلی دیگر بجهت ایشان آورده گفت که ملکوت آسمان وانه فرولی را ماند که شخصی آنرا گرفته در مزرعه خویش زرع ۳۲ نمود و آن در حقیقت از جمیع تخمها کوچک تر است و چون نمو نماید بزرگترین بقولاتست بنوعی که درخت میشود چنانچه مرغان ۳ هوا آمده در شاخهایش سایه کزین میکروند و باز مثلی دیگر بجهت آنها زوه فرمود که ملکوت آسمان خمیر مایه را مشابهت دارد که ضعیفه آنرا گرفته در سه پیمانه آرد گذارد که بالاخره مجموع آن ۳۲ کردو * خلاصه آنکه عیسی همکی این مفهومات را در امثال بان ۳۵ جماعت توضیح نمود و بدون مثال هیچ نمیگفت آنها را " تا کامل گردو آنچه بوساطت پیغمبر گفته شده بود که می گفت لب خود را در مثالها خواهم کشاو و باسراری که از ابنای عالم مخفی بودند تکلم ۳۶ خواهم نمود آنگاه عیسی جماعت را بر گردانیده بخانه رفت و شاگردان وی نرد وی آمده گفتند که مثال کا کلک کشت را بجهت ما شرح ۳۷ نما ایشانرا جواب و اوه گفت آنکه بذر نیکو کار و فرزند انسانست ۱۳۸ و مزرعه و نیاست و تخمهای نیک ابنای عالم ملکوت و کاکلکها

*

*

مختمر

*

[ocr errors]

*

*

*

ر آنجا گریه

۳۹ فرزندان شریر اند و دشمنی که آنها را کاشته بود شیطان و موسی ۴۰ حصاد انجام جهان و درونده کان ملایکه اند پس بر همان وضع ر که کندم تلخ جمع میشود و در آتش سوخته می کرد و بهمان طریق در ام عاقبت اینجهان خواهد بود که فرزند انسان فرشتهای خود را خواهد فرستاد که جمیع چیزهای لغزش و هنده و بدکاران را از مملکت ۲۲ وی فراهم خواهند آورد و در تنور آتش خواهد افکند و در و فشار وندان خواهد بود آنگاه عاملان مانند آفتاب در ملکوت پدر خود خواهند درخشید و هر کس که کوشهای شنوا وارد بشنود ۲۴ و نیز ملکوت آسمان کنجی را ماند که در مزرعه مخفی باشد و شخصی آنرا یافته پوشیده داشت و از خوشوقتی آن رفته هر چه داشت ۴۵ بفروخت و آنمزرعه را خرید و باز ملکوت آسمان تاجر برا ماند که جویای مرواریدهای نیکو باشد " و یک لولو گران بها را یافته رفته وجميع ۴۷ آنچه را داشت فروخته و آنرا خرید* و نیز ملکوت آسمان وا می را ماند ۴۸ که در دریا افکنده شده و از تمامی اجناس فراهم آورده * و چون پر کشت بر کناره اش بر آوردند پس نشسته خوبها را در ظرفها جمع نموده و بد ها را بیرون انداختند و بهمین وضع در انتهای دنیا خواهد کردید که فرشتگان بیرون خواهند آمد و بدان را از میان راستان ۵۰ اخراج خواهند نمود و آنها را در تنوراتش خواهند افکند چنانکه کرید اه و فشار وندان در آنجا خواهد بود * عیسی فرمود که آیا شما جميع ه این چیزها را درک نمودید گفتند بلی خداوندا * پس بآنها فرمود که هر مدرسی که در ملکوت آسمان تربیت یافته است که خدای ۵۳ خانه را ماند که از مخزن خود چیزهای نو و کهنه را بیرون می آورد و چون

[ocr errors]
[ocr errors]

*

[ocr errors]
[ocr errors]

عیسی این مثالها را کامل کردانید از آنمکان رحلت فرمود " پس بوطن خویش آمده و آنها را در مجمع آنها بنوعی تعلیم نم تعلیم نمود که : نمود که تعجب نموده گفتند این مرد حکمت و اعمال قومی را از کجا بهم رسانید و آیا که نه این فرزند نجار است و نه مستمی بمریم ما در اوست و نه برادرانش یعقوب ويوشا و شمعون و یهودا اند* و همکی خواهران او نزد ما نمی باشند پس این مرد را جمیع این چیزها از کجا بهم ره بارۀ وی لغزش می یافتند که عیسی آنها را فرمود که ۵۸ پیغامبری بی حرمت نیست مگر در وطن وخانه خویش و بنابر اعتقاد ایشان در آنجا بسیاری از افعال قویه صادر ننمود

٥٧ * وور

عدم!

[ocr errors]

باب چهاردهم

*

*

رسید

ہچ

۲ و در آن ایام هیروویس رئیس ربع آوازه عیسی را شنیده ملازمان خویش را گفت که این شخص یحیی تعمیر و هنده است که از مروه کان برخاسته است و از آنرو اعمال قویه از وی صادر میکرود * زانرو که هیروویس بجهت خاطر هیروویا زن برادر خود فیلپوس ۴ یحیی را گرفته بسته در زندان انداخت . بجهت آنکه یحیی وبرا ه گفته بود که تو را داشتن آن زن حلال نیست * واو اراده قتل ویرا نموده لیکن از خلق هراسان بود زیرا که چون پیغمبرش را هیروویس هیروو یا انستند و در اثنای عیش نمودن در روز تولد هیرو ویس و ختره در میان مجمع رقص نمود که هیرودیس را شاد نمود * بنابر این قسم

Λ

*

مید

عطا نماید و چون

خورده و برا وعده نمود که هر آنچه طلب نماید بوی عطا مادرش او را تحریک نموده بود گفت که سر یحیی تعمیر و هنده را ۹ در طبقی درینجا بمن عنایت فرما * و پادشاه ازین اندوهناک

۱۴

10

*

*

کشته لیکن بجت پاس قسم د وساطت همنشینان بدادن آن و فرمان*دا و پس فرستاده سر نجیبی را در زندان جدا نمودند * وسر او را در طشتی حاضر نموده با آن دختر تسلیم نموده و او نزد مادر خود آورد و شاگردان وی آمده جسدش را برداشته و فن نمودند و آمده ۱۳ عیسی را اطلاع دادند و عیسی آلمقدمه را شنید در کشتی نشسته * بتنهائی از آنمکان بجای ویرانی رفت و همه خلق این را شنیده از شهر ها در خشکی بعقب وی روان شدند پس عیسی بیرون آمده جمع بسیاری را مشاهده نمود و بر آنها ترحم فرموده بیماران ایشانرا ۱۵ شفا بخشید و چون شام کردید شاگردان وی نزد وی آمده گفتند که این مکانیست ویران و حال وقت هم منقضی شده است لہذا این جماعت را رخصت انصراف بفرما تا بقر بها رفته بجبهت ۱۹ خویش غذائی خریده باشنده و عیسی ایشانرا فرمود که احتیاج برفتن نیست شما ایشانرا خوراک و هید» گفتند که ما در اینجا جز پنج نان ۱۸ ورو ماهی چیزی نداریم گفت انها را درینجا نرو من حاضر سازید ۱۹ " پس آن گروه را فرمود که تا بر سبزه بنشینند و آن پنج قرص را با آن دو ماهی گرفته بسوی آسمان نگریست و برکت داده آن نانها را پاره پاره نموده بشاکروان خویش داد و شاگردان بان ۲۰ جماعت دادند و همگی آنها خورده سیر کشته و از پاره هایش که باقی * مانده و وازده طبق بر داشتند و عدو خورنده کان سوامی زنان و اطفال وعیسی بی تأمل شاگردان خود را بسواری

14

۱۷

* 19

۲۱

۲۲

" به

پنج هزار میرسید

ا

کشتی و بانطرف قبل از وی عبور نمودن مجبور نمود . ر نمودن مجبور نمود تا آجماعت را رخصت انصراف و هد پس اجماعت را مرخص نموده بتنهائی

[ocr errors]

۲۵

برکوهی بجهت نماز گذاردن صعود نمود و در وقت غروب آفتاب در آمکان تنها بوده و کشتی در آنوقت در میان دریا با مواخ گرفتار می بود زانرو که باد منخالف بود * وعيسي در ساعت چهارم از ۲۶ شب بر دریا خرامان بسوی ایشان روان گردید و شاگردان وی او را بر دریا خرامان دیده مضطرب گشته گفتند که صورت و همی ۳۷ است و از شدت اضطراب فریاد نمودند که عیسی بی تامل با آنها تکلّم فرموده گفت خاطر جمع باشید که من هستم و هراسان مباشید پس پطرس او را جواب داده گفت که خداوندا هر گاه ۱۹ تو هستی مرا مرخص فرما تا بر آب نرو تو آیم گفت بیا و بطرس از کشتی پائین آمده بر بالای آب روان گردیده تا نرو عیسی برود ۳۰* لیکن چون شدت باد را مشاهده نموده خایف کشته و مشرف ۱۳ بغرق گردیده فریاد زنان گفت خداوندا مرا دریاب" در آن لحظه عیسی دست افشانده و او را بر گرفت و با وی گفت ای کم اعتقاد ۳۲ از بهر چه شک آوردی * و چون در کشتی آمدند با و ساکن کردید پس آنانی که در کشتی بودند آمده ویرا بودند آمده و بیرا سجود نموده گفتند که در ۳۴ حقیقت فرزند خدا هستی * پس از آنجا عبور نموده بسر زمین ۳۰ کنیسرت آمدند " واهل آن قصه از وی مطلع کشته به مکی نواحی ۳۶ آندیار فرستاده جمیع بیمارانرا نزد وی آوردند و از وی استدعا نمودند که همین را من قبایش را مس نمایند و هر کس که مس

*۳۳

نمود شفا یافت

باب پانزدهم

۲ آنگاه چند کاتت و فریسی اورشلیمی نزو عیسی آمده گفتند چونست

« PreviousContinue »