Page images
PDF
EPUB

۶

نماید وبسعی

درم

*

ومن

که همچنین

نود ونه را در صحرا ترک نکند و بعقب کم شده نرود تا وقتی که او را سیابد * پس یافته بر شانهای خود بخوشنوری گذارد * و بخانه رسیده دوستان و همسایگانرا طلب نماید و گوید که با من در خوشوقتی شریک باشید زیرا که من گوسفند کم شده خود را یافتم * شما را میگویم که بهمین طور آن خوشنودی که در آسمان برای یک خطا کار توبه کننده است بیش از آنست که برای نود و نه از راستان که احتیاج بتو به ندارند و کدام رنست که وه ورم داشته باشد اگر یک درم را کم کند چراغ را نیفروزو و خانه را جاروب تفحص نکن نکند تا وقتی که بیابد * و چون بیابد و دوستان و همسایگان را فراهم آرد که با من در خورسندی شریک باشید زیرا که و شده خود را یافتم * ومن بشما میگویم است از خوشی از برای فرشتگان خدا برای یک گناه کار تو به کننده * وکفت شخصی رو پسر داشت * جوانتر از آنها پدر را گفت ای پدر رسد مالی که بمن افتد بده پس مال را در میانه ۱۳ آنها قسمت کرو * بعد از چندی پسر کوچک اموال خود را جمع نموده بمملکت بعیدی سفر نموده و در آنجا بگذران بیمجا با اموال ۱۲ خود را صرف نمود * و چون همه را خرج کرد گرانی سخت از آن ۱۵ ملک پیدا شد واو رو باحتیاج آورد " پس رفته بیکی از اهل آن ملک خود را بسته آتشخص او را بکشتهای خود میفرستاد که خوکانرا چراند و آرزو داشت که زان سبوسهائی که خوکان میخوردند ۱۷ شکم خود را سیر نماید هیچ کس ویرا نمیداد " وآخر با خود آمده گفت چند مزووری پدر من نان فراوان دارند و من بکرسنگی هلاک

۱۲

14.

*

[ocr errors]

۱۸

آن نیم

۲۲

۲۳

میشوم . پس من برخاسته بتر و پدر خود خواهم رفت و ویرا خواهم ۱۹ کفت که ای پدر من در آسمان ونزو تو گناه کارم * و شایسته که بعد ازین فرزند تو خوانده شوم مرا چون یکی از مزدوران خود محسوب دار پس برخاسته نرو پدر خود رفت و او هنوز دور بود که پدرش او را دیده ترحیم نموده و رویده ویرا در بغل ۲۱ گرفت و او را بوسید * پسر ویرا گفت که ای پید من در بلد من در آسمان ونرو تو کناه کارم و شایسته آن نیستم که بعد ازین فرزند تو خوانده ۲ شوم " پدر ملازمان فرمود که بهترین خلعتی آورده او را بپوشانید ا و انگشترین در دستش نمائید و پالایش نعلین را * وكوساله پرواریرا ۲۰ آورده ذبح نمائید که خورده و شادی نمائیم " زیرا که این پسر من مروه بود وزنده شده است است دکمه شده بود و یافت شده است ٢٥ بس شروع بخوشوقتی نمودند * و پسر بزرگین در کشت زار میبود آمده بخانه نزدیک شد صدای ساز یا ورقص را استماع نمود ۲۶ یکی از غلامان را پیش خوانده پرسیدش که این چیست * ۲۷ و پیرا گفت برادرت آمده است و پدر تو کوساله فربه را ذبح نم ۲۸ است زیرا که اورا صحیح باز یافته است * و او خشم نموده نخواست که باندرون در آید پس پدرش بیرون شتافته از وی در خواست ۲۹ کرد * واد پدر را جواب داد که حال اینقدر سالهاست که بنده کسی تو را میکنم و گاهی از حکم تو تجاوز نموده ام و تو كاهل بزغاله بمن ۳۰ نداره که با دوستان خود بشادی بگذرانم * وچون این پسر معاش تو را بر فاحشکان صرف نموده است آمد کوساله فرسرا ۳۱ برایش فریج نمودي * ویرا گفت ای فرزند تو همیشه با منی و هر

چون

[ocr errors]

نموره

*

۳۲ آنچه از آن منست زان نست . بایست شادمانی کرد و خوشوقت بود زیرا که بر اور تو مروه بوو و زیست کرد و کم شد

۳

[ocr errors]

بود یافت شد

*

باب شانزدهم

شده

و دیگر شاگردان خویش را فرمود که شخصی بود توانگر و ناظری داشت که در حق او بنزد وی شکایت میبردند که این اموال تو را پراکنده میسازد * پس او را طلب نموده گفت چیست این سخنانی درباره که در بارۀ تو میشنوم محاسبه خود را باز وه که ممکن نیست که ما بعد امر نظارت بتو تفویض شور * آن ناظر با خویش اندیشید که چه سازم چون مولای من نظارت را از من گیرو نه کار کندن کل را توانم کرد و نه از خجالت سوال نمودنرا * و بدرستی یافتم که چون کنم هنگامی که از نظارت معزول شوم مرا در خانهای ه خویش راه و هند پس هر یک وام داران مولای خویش را پیش خوانده نخستین را پرسید که بهمولای من چند بدهکاری * او گفت که صده صد پیمانه روغن ن گفتش حجت خود را گرفته محبت خود را گرفته بنشین بزودی پنجا مرقوم کن " بعد ازین بدیگری گفت تو را چند باید داد گفت صد پیمانه کندم با وی گفت بگیر سند خود را وهشتار نویس * و آنجناب ناظر خاین را بسبب کار عاقلانه اش ستوره فرمود که و ابنای روزکار در صفت خویش داناتر اند از ابهای نور * ومن شما را کویم که از دولت ناصواب خویش دوستان برای خویش مهیا کنید که تا چون ذلیل شوید شما را در امکنه جاودانی جا دهند ۱۰* و آنکس که در شبی قلیل معتمد است نیز در چیز کثیر معتمد

10

شما

است و فاین در قلیل نیز در کثیر خاین است * چون دولت ناصواب را امین نبودید رکیست آنکه دولت با صواب را ۱۲ بشما سپارو * وچوان شما در مال دیگری امانت بجا نیاوردید ۱۳ کیست که مال شما را بشما گذارد " و نشاید که ملازمی دو مولی را خدمت کند زیرا که یا یکی را دشمن دارد و دیگری را دوست آنکه یکی را مصاحب باشد و تحقیر دیگری نماید پس نمی توانید که ۱۲ خدا را و هم ممونا را بنده کسی نم مهمونا را بنده کسی نمود * و فریسیانی که زر دوست بودند سخنان را شنیدند و او را تمسخر مینمودند * وایشانرا گفت تمام این آنان هستید که در نز و خلق خود را مصفی مینمائید لیکن از دلهای شما خدا آگاهست که آنچه نرو خلق مطلوبست آن فرو خدا مبغوض است * وشریعت و پیغمبری بود تا یحیی را والحال بشارت داده میشور بملکوت خدا و هر کس بسعی در آن در می آید و آسانتر است آسمان و زمین را زایل شدن از جا تا آنکه نقطه از شریعت زایل شود * و هر کس که طلاق دهد زنی را که زان اوست وکیرو ويكبر برا زانیست و هر آنکس که آن زن ۱۹ مطلقه را کیرو نیز زانیست * وصاحب مکنتی بود که پیوسته سرخ ۲۰ و حریر پوشیدی و هر روز سرور و عیش منعمانه نمودی * ومفلسی بود

14

۲۱

که

*

بر آستانش افتاده بود * و پیوسته لعاصر نام که با بدن مقروح نیازمند بود که سیر شور از لقمهائی که از خوان صاحب دولت می افتاد و سکان آمده زبان بر زخمهای او می مالیدند * و چنین شد که آن فقیر را مرک دریافت و ملایکه او را تا پهلوی ابراهیم ۲۳ بروند و آن غنی نیز مرد و بخاکش سپروند * ودر جهنم چون

۲۲

۲۵

بعقوبت گرفتار میبود چشمهای خود را کشوره ابراهیم را از دور ٢٢ ويد وور پهلويش لعاضر را " و خروش بر آورده گفت که ای پدر ابراهیم بر من رحم نما و بفرست لعاضر را که سرانگشت خود را در آب نموده زبانم را خنک کردواند زیرا که در بین شعله معزیم ٢٥ " پس ابراهیم گفتش که ای فرزند یاد آر از آنکه تو در ایام حیات چیزای نیک را بخود تصرف نمودی و چنین بود مر لحاضر را بلاها ۲۶ پس اوست حال در تسلّی و تو در عذاب . و علاوه براین همه ميلة ما و شما ورة عظیم است که تا کسانی که خواهند از اینجا عبور نموده بنز و شما آیند نتوانند و نه آنکسانیکه آنجا هستند نوانند ۲۷ بنر و ما آیند گفت پس ای پدر از تو استدعا مینمایم که تو او را بخانه پدرم فرستی" زیرا که پنج برادر که مراست آگاه سازد که مبادا ۲۹ آنها نیز باین مکان عذاب در آیند * ابراهیم او را فرمود که موسی ۳ و پیغمبر انرا دارند از آنها بشنوند * گفت نی ای پدر من ی که در صورتی که یکی از مروه کان بر ایشان در آید تایر شوند * باز فرمود در صورتی که موسی و پیغمبران را نکردند چنانچه از مروه کان هم کسی بر خیز و نخواهند میل نمود

۲۸

[ocr errors]
[ocr errors]

بدرستی

باب هفدهم

*

ابراهیم

یب

و فرمود شاکر وانرا که لا بد است از آمدن چیزهای نا ملایم و وای بر آنکس که بوساطتش بوجود آید . و بهتر است اورا که سنگ اس بکرون او آویخته بدریانش در اندازند از آنکه یکی ازین اطفال را به لغزش در آرد * از خود احتراز نما و چون برادرت با ه تو خطا نماید متنبه اش ساز و چون توبه نماید به بخش او را * و چنانچه توبه اورا

« PreviousContinue »