Page images
PDF
EPUB

۲۱

۲۲

۲۵

يحيى

*

*

آیا

فاخر

ی غسل و هنده ما را بنز و تو فرستاده گفته است که آیا آنکسی که آمدنت ضرور بود یا ما منتظر باشیم وبكربرا • و در آنساعت بسیاریرا از بیماریها و درو ها وروحهای شریر شفا داده و بگوران بسیار بینائی بخشید " عیسی ایشانرا جواب واوه فرمود که بروید بآنچه دیدید و شنیدید یحیی را خبر و هید که کوران بینا و لنکان روان و مبرومین پاک و کران شنوا و مروه كان برخاسته میکردند و بفقیران ۲۳ مژده داده میشور * وخوشا حال آنکس که در بارۀ من لغرش ۲ نیابد " چون فرستاده کان یحیی رفتند بطوایف آغاز تکلم در باره فرموده که برای دیدن چه چیز شما در دشت رفتید نئی را که بهوا می جنبد و برای دیدن چه چیز بیرون شتافتید آیا کسی که بلباس نرم ملبس است اینک کسانیکه لباس فا دارند و عیش و عشرت کنند در دولتخانهای پادشاهانند * و بقصد ویدن چه چیز بیرون رفتید آیا پیغمبری بلی شما را میگویم بلکه ۲۰ بیش از پیعمبری * اینست که در شان او نوشته شده است اینک من قاصد خود را پیش روی تو میفرستم که راه تو را در پیش روی تو مهیا خواهد کروانید و میگویم شما را که در میانه ابنای نه " پیغمبری برکتر از یحیای غسل و هنده نیست لیکن آنکس که ۲۹ در ملکوت خدا کوچک تر است اوست بزرگ تر از او * تمامی خلق چون این را شنیدند و باج خواهان نیز تصدیق کردند خدا را که ۳۰ بغسل یحیی غسل یافته بودند * و فریسیان و فقیهان خواهش ۳۱ خدا را در شان خود ضایع کردند زیرا که از و غسل نیافتند " خداوند فرمود که من اشخاص این طبقه را بچه تشبیه کنم و آنها را مانند

۲۶

۲۸

*

نسا

[ocr errors]

ما برای

نمودیم

۳۲ ۰ آن اطفال را مانند که در بازار نشسته هم دیگر را خوانند و گویند که ی شمانی زدیم و شما رقص نگردید و نوحه برای شما ۳۳ نگریستید ، زیرا که . زیرا که یحیی غسل دهنده آمده است که نه نان ۳۴ میخورد و نه شراب می آشامد شما کونید که ویو دارد " و فرزند انسان که آمده است خورنده و آشامنده کوشیدش مرد اکول ۳۵ می پرست و هواخواه باج خواهان و گناه کاران ، ولیکن حکمت تصدیق می یابد از همه فرزندان خود یکی از فریسیان ویرا سوال نمود که باوی خورده باشد چیزی را پس خانه فریسی درآمده بنشست . ناگاه زنی از آن شهر که کناه کار میبود چون یافت که او در خانه فریسی نشسته است حقه عطری پیدا نموده ۳۸ • پس بعظب سر او کریان نزدیک با بهایش ایستاده شروع بتر کرون پایهای او باشک خود نموده و بمویهای سر خور خشک ۳۹ نموده و با بهایش را می بوسید و عطر می مالید . آن فریسی که او را خوانده بود این مقدمه را ملاحظه کروه با خود میگفتند چنانچه اینکس پیغمبر بودی هر آئینه یافتی که این زن او را مس میکند ۴۰ کیست و چه قسم زنیست زیرا که کناه کار است . عیسی تکلم فرموده و برا گفت ای شمعون چیزی دارم بتو اظهار میکنم ۴۱ گفت ای استاد بفرما گفت طلبکار می را دو بده کار بودند که یکی پانصد دینار بده داشت و دیگری پنجاه و بیاره چون چیزی نداشتند که ادا نمایند هر وورا بخشید پس بگو که کدام یک از آنها اورا ابیش دوست خواهد داشت . شمعون در جواب عرض کرد که کمان دارم که آنکس که باو بیشتر بخشیده است فرمود

۴۲

[ocr errors]

۴۴

۲۰ براستی جواب داده * وبان زن اشارت نموده شمعون را که این زن را می بینی من در خانه تو در آمده آب برای پایهای من نیا دردی اما او پایهای مرا باشکها شسته بمویهای سر خود خشک ۲۰ نمود . تو مرا نبوسیدی و او از وقت آمدنم از بوسیدن پایهای من باز نایستاده است . و تو سر مرا بروغن چرب نمودی او پایهای ۲۷ مرا عطر مالید و بجهت این بتو میگویم که کنابان بسیار او آمرزیده شد زیرا که بسیار دوست داشت و آنکس که اندک ۴۸ دوست دارد برای او اندک آمرزیده شود * و آنزن را گفت که ۱۹ کنامان تو آمرزیده شد و هم نشینان آغاز تکلم بیکدیگر نمودند که ۵۰ کیست این که کنا بانرا نیز آمرزد * زن را فرمود که ایمان تو تو را نجات واوه است برو بسلامت

*

باب هشتم

و بعد ازین بوقوع پیوست که او شهر بشهر ووه بده رفته ندا می کرد و مژوه ملکوت خدا را میداد و آن دوازده نفر او را همراه میبودند ۲ * وبوند چند زن نیز که از ارواح پلیده و بیماریها شفا یافته يعني مریم که مجدلیه مستمی بود که از و هفت و یو اخراج شده بود و یوحنه

*

*

زوجه خورا خزانه دار هیروویس و سوسن و زنان بسیار دیگر که او را ۴ خدمت می نمودند از مال خود " و چون جمعیتی وافر و کسانی که از هر شهر بنروش آمده بودند مجتمع گردیدند مثالی را نقل نمود ه که بزرکری برای باهیدن تخم بیرون شتافت و چونکه تخم را می باشید قدری بر کناره راه ریخته و پایمال کشته و پرنده کان هوا آنرا بر چیدند قدری دیگر برسنگ ریخته روئید ویژ مروه شد زیرا که

*

[ocr errors]

*

بهم بر

*

۷ ریشه نداشت و قدری در میان خارها ریخته خارها با آن آمده آنرا خفه نمودند * وقدری بر زمین نیکو افتاده رونید وضد چندان ثمر داد چون این را فرمود پس فریاد نمود که هر کس که کوش شنوا وارو بشنود * شاکردان پرسیدندش که چه چیز است ۱۰ این مثل گفت که معرفت اسرار ملکوت خدا سپرده شده است بشما و دیگر انرا بمثلها که چون بینند نه بینند و چون شنوند ۱۳ نفهمند و مثل اینست که آن تخم کلام خداست آنچه برسر را هست آنانی هستند که می شنوند و ابلیس آمده کلام را از دل ایشان میر باید که مبادا ایمان آورده نجات یابند * واصحاب سنگ آنانند که چون بشنوند کلام را بخوشی پذیرند لیکن بیخی ندارند بلکه مدتی ایمان آورده در زمان امتحان بر میگردند و آنچه در میان خارها افتاد آنانند که شنیده اند و رفته بتفكرات ودولت ه ولذات و نیوی مخنوق کودیده و شمره را بکمال نرسانند * و آنچه بر زمین نیکو افتاد آنانند که بدل خوب و نیکو کلام را شنیده در میگیرند و ثمره بدوام می آرند هیچ کس چراغی را روشن نموده که * آنرا در ظرفی پنهان نماید یا زیر تخت گذار و بلکه بر چراغدان گذارد تا واخال شونده کان نور آنرا اور اک کنند زیرا که پیچ بنهان نیست که آشکار نخواهد کشت و نه هیچ مجهول که معلوم ا و روشن نخواهد کشت * پس توجه نمائید که چگونه می شنوید زیرا که کسی که دارد باو داده خواهد شد و کسی که ندارد آنچه را هم که 19 کمان اورد که دارد ازو گرفته خواهد شد * و مادر و بر اورانش بنزویک وی آمده بسبب کثرت خلق فرصت ملاقاتنش نمی

10

14

[ocr errors]

IA

۱۹

*

۲۱

* ۲۲

*

*

*

*

گفتند

۲۰ یافتند و او را خبر داده گفتند که مادر و برادرانت بیرون ایستاده خواهند که تو را ملاقات نمایند. ایشانرا جواب و اوه گفت که مادر و برادران من آنانند که کلام خدا را شنیده بر آن عمل نمایند و اینچنین اتفاق افتاد که روزی او و شاگردانش در کشتی در آمدند و ایشانرا فرمود که بانطرف دریاچه روان شویم پس ایشان ۲ روان شدند و وقتی که آنها بر دریاچه میرفتند او را خواب ربوده طوفان بر دریاچه فرود آمد پس کشتی آنها پر میشد ودر خطر ۲۲ میبودند پس ایشان پیش آمده او را بیدار نموده می مخدوما مخدوما هلاک می شویم و او برخاسته باو و تلاطم آب را نهیب ۲۵ کروه پس باز ایستاده ساکن شدند و ایشان را فرمود که کجاست ایمان شما آنها خايف شده و متعجب کشتند و میگفتند با یکدیکر که کیست این شخص که نیز سیارها و آب حکم مینماید و او را ۲۷ اطاعت مینمایند " وایشان تا مرزوبوم کدرئین که مقابل جلیل * است رسیدند چون بر ساحل فرود آمد شخصی از شهر که مدت مدیدی بود که و یوان در او بودند و لباس نپوشیده و در خانه ۲۸ نمانده بلکه در مقبره بسر میبرو و برا رو چار شد و چون عیسی را دیده فریاد نموده به پیش او افتاده با واز بلند گفت که ای عیسی پسر خدای متعال مرا چه کار است با تو از تو استند ما مینمایم که مرا عذاب ندهی چه او روح پلید را حکم نموده بود که از درون آن شخص بیرون آید زیرا که بارها میگرفتش با وجود آنکه او را برنمیرها و کند یا حبس نموره محافظتش مینمودند کند با را شکسته و از راندن ۳۰ ویو بسوی بیابانها میرفت * عیسی پرسیدش که نامت چیست

۲۷

۲۹

*

« PreviousContinue »